بیماریهای خودایمنی زمانی به وجود میآیند كه سلولهای ایمنی یا برخی از واسطه های آنها علیه ساختارهای خودی وارد عمل میشوند. البته این اتفاق به طور معمول نباید رخ بدهد اما تحت شرایط خاص و با مكانیسمهای ویژهای این مشكل به وجود میآید. مكانیسمهای مختلفی در این خصوص دخالت دارند که یكی از آنها وجود برخی عفونتهاست. به عبارتی یكی از علتهای بروز بیماریهای خودایمنی، ورود برخی عوامل بیماریزا مانند میكروب، ویروس یا حتی سلولهای خاصی است که با تكثیر زیاد خود در بدن، موادی تولید میکنند که دارای ساختارهای مشابه و مشترك با ساختارهای بدن انسان هستند.
در حالت عادی سیستم دفاعی بدن بر ضد عوامل خودی پادزهر نمیسازد اما گاهی شرایطی فراهم میشود كه وقتی یك یا هر عامل بیماریزای دیگری وارد بدن میشود سیستم دفاعی بدن علاوه بر اینکه بر ضد این عوامل وارد عمل میشود بر ضد خودش هم پادزهر تولید میکند و باعث بروز برخی بیماریها میشود که به آنها بیماریهای خودایمنی میگویند.
علت دیگر بروز بیماریهای خودایمنی وجود برخی ساختارهای پنهان در بدن است. اگر این ساختارهای پنهان تحت شرایطی مثل ضربه یا استرس-از هر نوعی كه باشد- از حالت پنهان خارج و آشكار شوند در دسترس سلولهای ایمنی قرار میگیرند و سلولهای ایمنی علیه آنها وارد عمل میشوند. برای مثال در چشم، گوش یا بیضه ساختارهایی وجود دارند كه دارای سد عروقی هستند و سلولهای ایمنی نمیتوانند به این ساختارها دسترسی داشته باشند یا بر ضد آنها عمل كنند اما وقتی ضربهای به بدن وارد میشود، ممکن است سد عروق آسیب ببیند و ساختارهای پنهان آزاد شوند.
در نتیجه سیستم ایمنی بدن آنها را به عنوان برخی عوامل غیرخودی میشناسد و بر ضد آنها وارد عمل میشود و بیماریهای خودایمنی ظاهر میشوند.البته مكانیسمهای متعدد دیگری هم وجود دارند كه به اشكال مختلفی عمل میكنند و باعث ایجاد این بیماریها میشوند. حال باید دید چه اتفاقی رخ میدهد كه این روند شروع به فعالیت میكند. استرسها نقش مهمی در این زمینه دارند. استرسها میتوانند روانی، فیزیكی مثل گرما، نور و اشعه فرابنفش ، شیمیایی مثل تاثیر مواد شوینده روی پوست بدن، مكانیكی مانند ضربهها و بیولوژیكی باشند.
این عوامل میتوانند به عنوان علتهای اولیه، مكانیسمهایی كه در موردشان توضیح داده شد را راه بیندازند و در نهایت باعث تولید برخی مواد یا سلولهای حساس نسبت به ساختارهای خودی بدن شوند. سلولهای خودی در اثر این مواد یا تخریب و فلج میشوند یا از فعالیت باز میمانند. در این بیماری سیستم ایمنی بدن بر ضد سلولهای رنگساز پوست یا ضدآنزیمهایی كه تیروزین را به ملانین تبدیل میكنند، وارد عمل می شود. در نتیجه ماده رنگی پوست دیگر ساخته نمیشود و قسمتهایی از پوست، رنگ خود را از دست میدهند .
اگر استرسها رفع شود -با درمان یا بدون آن -ممكن است این بیماری به خودی خود بهبود یابد اما در درصد بسیار كمی از افراد، بیماری ادامه پیدا میكند به نحوی كه لكههای سفیدی بهتدریج تمام پوست را درگیر میكنند و بعد از چند سال پوست بدن به كلی سفید میشود. بعضی از افراد هم در حالت بینابینی قرار میگیرند.
نظریهای در روانشناسی وجود دارد به نام «نظریه عضوی یا ارگانی». طبق این نظریه هنگامی كه فرد تحت استرسهای بیش از اندازه قرار میگیرد، عضو ضعیف بدنش با آن مشكل درگیر میشود. مثلا اگر عضو ضعیف بدن قلب باشد احتمال اینكه فرد دچار مشكلات قلبی شود زیاد است و اگر عضو ضعیف بدن، پوست باشد احتمال اینكه به مشكلات پوستی مبتلا شود افزایش مییابد بنابراین اینطور نیست كه استرس باعث به وجود آمدن مشكل پوستی شود بلكه فرد زمینه ابتلا را دارد و استرس، بیماری را آغاز میكند و شدت میبخشد.
درحالی كه اگر استرسی وجود نداشته باشد، قطعا این مشكل عضوی هم به وجود نخواهد آمد؛ مثل فردی كه یک ظرف بنزین در دست دارد تا زمانی كه جرقهای وجود نداشته باشد خطر آتشسوزی او را تهدید نخواهد کرد. استرس نقش جرقه و آتشی را دارد كه ظرف بنزین را شعلهور میكند.
معمولا كسانی كه به شدت نسبت به دنیای پیرامون خود حساس هستند، افراد زودرنج، كسانی كه زیاد خودشان را با دیگران مقایسه میكنند و احساس محرومیتها و ناكامیهای زیادی دارند، افرادی كه در كانون خانوادهشان تعارضهای متعددی وجود دارد و در عین حال امید چندانی به آینده ندارند، بیشتر دچار اینگونه مشكلات میشوند.
حداقل توصیهای كه به این افراد میتوان داشت این است كه به موهبتهای زیادی كه در زندگی دارید دقت و توجه بیشتری داشته باشید و آنها را بزرگنمایی كنید، نسبت به دنیای اطراف خود بیتفاوت نباشید، ارتباطهای خوب و مناسب اجتماعی بیشتری برقرار كنید، سعی كنید با فعالیتهای اجتماعی به خصوص فعالیتهای ورزشی كه به صورت گروهی انجام میشود مثل شركت در یك باشگاه یا تیم ورزشی، روحیه جمعگرایی را در خودتان تقویت كنید زیرا این افراد به خصوص دخترخانمها عمدتا دچار یك حالت دوریگزینی میشوند كه در نهایت مشكلات آنها را تشدید خواهد كرد.
از هر آنچه كه اضطرابهایتان را بیشتر میكند دوری كنید و به آنها فكر نكنید چون معمولا یك وسواس فكری هم در رابطه با مشكلات پیشرو ایجاد خواهد شد كه خود این وسواس فكری میتواند به حساسیت فرد دامن بزند و آن را شدت ببخشد. از سوی دیگر توكل به خدا و دعاكردن در مورد خود و دیگران را فراموش نکنید که قطعا به شما آرامش خواهد داد
علل و راه حل لک و پیس چیست ؟
لک و پیس، یک بیماری پوستی است که میتواند در هر سنی از کودکی تا پیری ظاهر شود. هر چه بیماری از سن پایینتری شروع شود بدتر است و به درمان سختتر جواب میدهد. حدود 1 تا 2 درصد مردم در دنیا به این بیماری مبتلا میشوند. بیماری برص یا لکوپیس عامل میکروبی ندارد بنابراین باعث سرایت به دیگران نمیشود و هیچ ارتباطی هم به تغذیه و رعایت بهداشت و مسائل اینچنینی ندارد.
ریشه بیماری
لکوپیس یک بیماری اتوایمیون یا خودایمنی است یعنی بدن به جای آنکه علیه عوامل بیماریزا که به بدن حمله میکنند پادزهر بسازد دچار اشتباه میشود و علیه برخی عوامل در بدن پادزهر میسازد. مثلا اگر علیه رنگدانه پوست پادزهر بسازد، بیماری ویتیلیگو را ایجاد میکند و اگر علیه موهای بدن پادزهر بسازد، باعث ریزش منطقهای موها میشود و فرد را به بیماری آلوپسیآرهآتا مبتلا میکند. این اتفاق میتواند برای سایر قسمتهای بدن هم رخ دهد و متناسب با آن، بیماریهای مختلفی ایجاد کند.
استرسهای عصبی میتواند این حالت را بدتر کند اما نقشی در ایجاد آن ندارد. برای ایجاد بیماری ویتیلیگو یک زمینه ارثی و ژنتیکی لازم است. البته ژن این بیماری غالب نیست یعنی اگر پدر یا مادری به این بیماری مبتلا باشند همه فرزندانشان به آن مبتلا نمیشوند. در تحقیقاتی که روی بیماران ویتیلیگو انجام شده به این نتیجه رسیدهاند که بعضی از افراد همخون فرد مبتلا به ویتیلیگو مثل پسردایی، دخترعمه، پسرخاله و... هم ممکن است در برخی قسمتهای بدنشان به این بیماری مبتلا شده باشند. به عبارتی، این حالت ژنی است که در بعضی از افراد فامیل بروز میکند.راهکارهای درمانی
لکوپیس یک بیماری سختدرمان و در عین حال، بیخطر است و بیماران را بیشتر از نظر ظاهر آزار میدهد. استفاده از کرمهای کورتوندار مانند کلوبتازول که در کرم ساختنی از آن استفاده شده یا آمپولهای کورتونی میتوانند بهطور موقت روی دفاع بدن تاثیر بگذارند و پادزهرهایی را که به اشتباه ساخته میشود، خنثی کنند در نتیجه فرد احساس میکند بهتر شده ولی بعد از آنکه اثر داروها از بین میرود، گاهی مجددا قضیه خودایمنی بدن برمیگردد.
گاهی اوقات که زمان آن مشخص نیست به همان دلیلی که خودایمنی اتفاق میافتد یک تنظیم ایمنی پیش میآید و بیماری خودبهخود و بدون استفاده از هیچ دارویی بهبود پیدا میکند. این بیماری میتواند با درمانهایی که در حال حاضر موجود است و بهخصوص با داروی کوبا کنترل شود. داروی کوبا، ترکیبی از متوکسالن و آفتاب است به این شکل که داروی متوکسالن به قسمتهای سفید شده پوست زده میشود و سپس فرد در معرض آفتاب طبیعی یا در دستگاهی که آفتاب مصنوعی میسازد، قرار میگیرد. این کار پوست را تحریک میکند تا رنگدانه بسازد.
هر چه قطر ضایعه کوچکتر باشد بهتر درمان میشود ولی هر چه قطر ضایعه وسیعتر باشد درمان آن مشکلتر خواهد بود. اگر بیمار با شروع بیماری و در 3-2 ماه اول به پزشک مراجعه کند بهتر درمان میشود زیرا سلول رنگساز پوست، کاملا از بین نرفته است اما اگر لکوپیس قدیمی و مربوط به سالهای گذشته باشد به دلیل مرگ سلولهای رنگساز، درمان سختتری دارد. در این صورت میتوان از پوست سالم اطراف منطقه سفید شده یا مناطقی که مو دارد استفاده کرد.
به این شکل که وقتی روی منطقه سفیدشده دارو زده میشود، حاشیه بین پوست سالم و پوست سفید شده، رنگ اضافه میسازد و به نظر میرسد حاشیهها تیره شدهاند. این رنگ اضافه بهتدریج به منطقه سفید وارد میشود و رنگ پوست را طبیعیتر میکند. در مناطقی هم که مو وجود دارد با کمک دارو از رنگدانه مو کمک میگیریم تا بتواند پوست سفید شده همان قسمت را ترمیم کند.
چه قسمتهایی درمان نمی شوند ؟
قسمتهایی از پوست بدن مثل مچدست، نوک انگشتان دست و پا، ناحیه تناسلی، نوکبینی و دور چشمها به هیچوجه به درمان جواب نمیدهند. این قسمتها عمدتا انتهاهای بدن هستند و عروق در این قسمتها تمام میشود و چون قسمت سفید شده کاملا در انتها قرار گرفته است درمان آن بسیار مشکل است. با این حال همین قسمتها هم اگر هر چه زودتر درمان شوند بهتر است.
گاهی اوقات ما به بیمارانمان دارو میدهیم تا بیماری را کنترل و از گسترش آن جلوگیری کند، بنابراین بیماران باید مدام تحت نظر پزشکشان باشند و از داروها استفاده کنند. در مواردی دیده شده که لکوپیس با یک بیماری داخلی همراه بوده است. مثلا لکوپیس میتواند در افرادی که به کمکاری تیرویید یا هر بیماری خودایمنی دیگر مبتلا هستند هم ظاهر شود، بنابراین درمان کمکاری تیرویید یا سایر بیماریهای خودایمنی میتواند در درمان لکوپیس هم موثر باشد.
و اما کاربرد روش جراحی به عنوان آخرین اقدام که به سلول درمانی هم معروف است ,در صورتیکه فرد جهت انجام این روش مناسب باشد،یعنی حداقل یکسال بیماری ثابتی داشته باشد به این معنی که لک جدید زده نشده و یا لکهای قبلی پیشرفت نداشته باشد انجام می شود . در این روش درمانی، ابتدا قطعه كوچكی از پوست بیمار برداشته شده و سلولهای ملانوسیت پس از فعل و انفعالاتی استخراج می شود. در مرحله بعد روی محل ضایعه بوسیله دستگاه ساینده یا درم ابریژن زخم ایجاد شده بعد سلولهای ملانوسیت در محل زخم ریخته می شود.
زمان لازم جهت این عمل یکروز می باشد و در همان روز برداشت بیوپسی انتقال انجام می گیرد.این سلولها، متعلق به خود فرد بوده و توانایی تحریك سیستم ایمنی را ندارند. لذا به رشد خود ادامه داده و محل زخم را پر می كنند. حسن دیگر این روش این است كه چون ملانوسیتها متعلق به خود بیمارند لذا كد ژنتیكی آنها با سایر سلولها یكسان بوده و رنگ ایجاد شده كاملا هماهنگ با سایر قسمتهای پوست بدن است. از این روش به عنوان آخرین خط درمان در موارد مقاوم به درمان استفاده می شود.