غذای نیم روز :
از آنجا که معده کودکان کم حجم است غذای کمی در معده آنها جا می گیرد. به همین دلیل فاصله بین غذاهای کودک نباید خیلی زیاد باشد. کودکان بین صبحانه و ناهار احتیاج به یک غذای نیمروزی دارند. این غذای نیمروزی میتواند انواع میوه، خشکبار، نان و خوراک های سبک باشد ، خوردن غذای نیمروز بسیار مهم است. اگر کودک در خانه است مراقب باید درغذای نیمروزی کودک سهیم شود.
یعنی در کنار کودک بنشیند، با او حرف بزند و با هم این غذای نیمروزی را بخورند. کودکان چه در خوردن صبحانه و چه در ناهار و شام احتیاج به همراهی و همدلی اطرافیان خود دارندو دوست دارندکه بزرگترها یشان در کنارشان باشند و آنها را همراهی کنند.اگر غذای نیمروز نامناسب باشد در ناهار کودک حتما تاثیر می گذارد. تنقلاتی مانند انواع شکلات و آب نبات و حجم زیاد شیرینی موجب می شود کودک یک سیری کاذب پیدا کند و میلی به غذا نداشته باشد استفاده از انواع خشکبار، دانه ها، مغزها و میوه ها به مراتب بهتر است.
ناهار و کودک :
ناهار کودکان باید غذایی کامل با انواع مواد مغذی باشد. حداقل یک ساعت مانده به ناهار از دادن انواع تنقلات به کودک پرهیز کنید، این تنقلات جلوی اشتهای کودک را می گیرد.قبل از ناهار کودک را در جریان ناهار بگذارید. اگر کودک در خانه است حتما او را مطلع کنید که چه غذایی را درست می کنید و یا اینکه غذا در چه وضعیتی است.می توانید از نیم ساعت مانده به غذا کودک را ترغیب به غذا خوردن کنید و اینکه به زودی غذا آماده می شود.
تجربه :
من از صبح به کودک می گویم که چه غذایی را می خواهم درست کنم و گاهی وقتها با هم به نتیجه می رسیم که چه چیزی را درست کنم. در بعضی از مراحل کار او را هم تشویق می کنم که به من کمک کند.وقتی بوی غذا در آشپز خانه پیچید از کودک می خواهم تا او هم بو بکشد و همین تبدیل به یک بازی برای ما می شود. من با رفتارهای مختلف نشان می دهم که غذا بسیار خوشرنگ، خوش عطر و خوش مزه است و سعی می کنم با آب و تاب فراوان در مورد غذا حرف بزنم. حتما می خواهم که در چیدن سفره به من کمک کند و با هم سفره را برای غذا آماده می کنیم. همیشه قبل از خوردن غذا می گویم که حالا ما بهترین و خوشمزه ترین غذای دنیا را می خوریم.
شکی نیست وقتی مادر اینگونه فضا را از نظر روانی آماده می کند، کودک مشتاقانه از غذا استقبال خواهد کرد. کودکی که در چنین محیطی غذا می خورد نسبت به غذا دیدگاه خوبی دارد و از غذا خوردن لذت می برد.اگر کودکان در مهد باشند مربی نیز باید چنین فضای لذت بخشی را به وجود بیاورد. مربیانی که خودشان خوش اشتها هستند معمولا کودکان آنها نیز نگرش مناسبی به غذا دارند .
وقتی مربی موقع ناهار جدا از کودکان می نشیند و یا غذا نمی خورد و یا غذای مهد را مسخره می کند، در حقیقت فضای نا امنی را برای غذای کودکان به موجود می آورد. مربی حتما باید موقع غذا خوردن در کنار کودکان باشند، خودش نیز غذا بخورد و یا به غذا خوردن کودکان کمک کند. خوردن عصرانه و یا شام نیز درست به همان اندازه صبحانه، غذای نیمروز و ناهار مهم است و باید بدان توجه کرد.
شور و شوق در غذا خوردن :
یکی از مهمترین عواملی که موجب می شود تا کودک غذای خود را با اشتها میل کند و کامل بخورد شور و شوق مراقب کودک است. هر چقدر این شور و شوق زیادتر باشد کودک میل بیشتری به غذا پیدا می کند. مادری که در رژیم است، پدری که بعضی از غذاها را می خورد و بعضی از غذاها را نمی خورد و مربیانی که از غذاها ایراد می گیرد موجب می شوند تا کودک نگرش مناسبی به غذا پیدا نکند.
یکی از بدترین روشهای ممکن این است که مادر خانواده در غذا و یا خوردن مواد غذایی سختگیر باشد. این عمل ناپسند مادر بی اندازه در عادت غذایی کودک تاثیر می گذارد و موجب می شود تا کودک نیز یاد بگیرد که بعضی از غذاها را می تواند نخورد و هنگام غذا رفتارهای ناپسند نشان دهند. جدا کردن مواد در غذا، خوردن قسمتهای خاصی از یک ماده غذایی، زیر و رو کردن غذا، جستجو در ظرف غذا، همه و همه رفتارهای ناپسندی است که کودک از پدر، مادر و مراقبین خود می آموزد.
این رفتارها در نهایت موجب می شود که لذت غذا خوردن در جمع خانواده کم شود و در نهایت کودک نیز با بی میلی به غذا خوردن خود ادامه دهد.مادر ، پدر و مراقبین کودک باید با رفتارهای خود نشان بدهند که همه غذاها لذیذ ، مهم و ارزشمند هستند. هر چه این شور و شوق بیشتر باشد به همان اندازه میل به غذا نیز در این اعضای خانواده و یا در بین کودکان کلاس بیشتر می شود.
نظم :
نظم در خوردن غذا بسیار مهم است. غذا خوردن هم می تواند به نظم کودکان کمک کند و هم نظم می تواند میزان میل کودکان را برای خوردن افزایش دهد. زمان هر وعده از غذا باید ثابت و مشخص باشد. این درست نیست که یک بار کودک را ساعت 6 صبح بیدار کرد و به او صبحانه داد، روز بعد ساعت 10 و روز دیگر ساعت 8 صبح . باید یک زمان مشخص را برای هر وعده غذایی در نظر گرفت. این نظم کمک می کند تا معده کودک برای خوردن غذا منظم عمل نماید .
نامنظم بودن ساعتهای هر وعده غذا به بی اشتهایی کودک منجر می شود.در عین حال وقتی کودک یاد بگیرد که هر وعده غذایی را باید در یک محدوده زمانی بخورد، آن وقت می تواند برنامه خود را برای کارهای دیگر تنظیم کند. یعنی می داند که چقدر وقت دارد که بازی کند و یا نقاشی بکشد. ممکن است که کودک ساعت را نفهمد، ولی او حدود زمان را تشخیص می دهد و می تواند به نوعی برنامه ریزی کند.
وقت گذاشتن برای خوردن غذا :
همان طور که اشاره شد برای خوردن باید وقت گذاشت. عجله کردن هنگام غذا در نهایت موجب می شود تا کودک بی اشتها شود. او معنی عجله بزرگترها را نمی فهمد و در عین حال نمی تواند به غذا خوردن خود سرعت بدهد. برای کودک غذا خوردن مانند هرکار دیگری مهم است و دوست دارد با حوصله کار انجام بدهد. بعضی از کودکان کند غذا می خورند و چون کند غذا می خورند، قبل از انکه سیر شوند از نشستن و یا غذا خوردن خسته می شوند و از سفره کنار می روند، اما هنوز گرسنه هستند. در این مورد باید به کودک در غذا خوردن کمک کرد و یا شرایط راحت غذا خوردن را برای او فراهم کرد. از سوی دیگر این گروه از کودکان حتما در کارهای دیگر خود نیز کند هستند و باید با انجام حرکتهای ورزشی و نرمشی و حرکتی به آنها کمک کرد.
تنوع غذایی :
تنوع غذایی جدا از اینکه نیازهای مختلف جسمانی کودک را تامین می کند، می تواند به رفع بی اشتهایی کودک کمک کند. هر روز می توان مواد صبحانه، ناهار و یا شام را تغییر داد. اینکه هر روز صبح کودک چای شیرین و نان بخورد، طبیعی است که موجب بی اشتهایی او می شود. برای مثال می توان یک روز کره، روز دیگر پنیر و در روزهای دیگر تخم مرغ، شیر، آب میوه، عسل،و... در صبحانه کودک گذاشت. لازم نیست همه این مواد را هر روز به عنوان صبحانه به کودک داد. بلکه با تقسیم روزانه می توان تنوع صبحانه را برای کودک جذاب و جالب کرد.جدا از تنوع مواد غذایی ارایه مواد غذایی نیز بسیار مهم است. خیلی خوب است که کودک از نظر شکل و مزه ارایه های مختلفی را ببیند.
تجربه :
من همیشه سعی می کنم که در پخت یک ماده غذایی تنوع به خرج دهم. برای مثال کودک من به خاطر بیماری اش باید هر روز یک تخم مرغ بخورد. او خیلی تخم مرغ دوست ندارد و من سعی می کنم هر روز آن را در شکل مختلفی درست کنم یک آب پز، یک روز عسلی و یک روز نیمرو. اگر هم نیمرو درست کنم یک روز کمی در نیمرو سس قرمز اضافه می کنم، یک روز در نیمرو کمی آب لیمو می زنم و یک روز کمی شکر اضافه می کنم. گاهی وقتها تخم مرغ پخته را با کره ، یا سیب زمینی پخته د ماست رنده می کنم و به کودکم می دهم. به این ترتیب کودک من هر روز با میل یک تخم مرغ را می خورد.
مواد غذایی متنوع را می توان به غذای کودک اضافه کرد. برای مثال بعضی از پدرها و مادرها چون خودشان هویج و یا کدو دوست ندارند ، این مواد را به کودکان نمی دهند. انواع سبزیجات برای کودک مفید است. همه این سبزیجات را می توان در انواع غذاهای مختلف استفاده کرد.به دلایل مختلفی گروهی از کودکان بعضی از مواد غذایی را دوست ندارند. ممکن است کودکی سیب زمینی، هویج، یا لوبیا را دوست نداشته باشد. مراقب کودک باید ددقت کند که آیا این دوست نداشتن یک عادت غلط است یا واقعا میل به خوردن آن ندارد.
اگر پس از بررسی های دقیق متوجه شدید که کودک یک ماده غذایی مثلا سیب زمینی را دوست ندارد، بهتر است از دادن آن ماده غذایی برای مدتی صرف نظر کنید و کودک را مجبور به خوردن آن نکنید. برای مثال کودکانی که از برنج زیاد استفاده می کنند بدنشان کمتر به سیب زمینی پخته نیاز پیدا می کند. یا کودکانی که زیاد گوشت می خورند کمتر از لوبیا استقبال می کنند. در حقیقت نیاز آن ماده غذایی به شکل دیگری تامین می شود.
بی اشتهایی روانی :
بخش بزرگی از بی اشتهایی کودکان بیشتر جنبه روانی دارد. معمولا کودکانی که با یکی از اعضای خانواده خود مشکل دارند، نسبت به غذا بی میل می شوند. کودکانی که پدر و مادر مستبد دارند و یا از طرف اعضای خانواده خود اذیت می شوند بی اشتها می شوند.بعضی وقتها نیز کودک از طریق بی میلی و یا غذا نخوردن قصد دارد جلب توجه کند و نظر دیگران را به سوی خودش جلب کند. در این حالت مراقب کودک باید دقت کند و به شکلهای مختلف به نیازهای مختلف کودک توجه کند. بسیار غم انگیز است که کودک بخواهد از طریق غذا خوردن جلب توجه کند.
تجربه :
علی یکی از کودکان کلاسم که بسیار خوب غذا می خورد بعد از مدتی دچار نوعی بی اشتهایی شد... ناهار های خود را نمی خورد و حتی از غذاهای نیمروز نیز استقبال نمی کرد. با توجه به شناختی که از کودک داشتم مساله را با خانواده اش در میان گذاشتم. خانواده نیز معتقد بودند که او هم در خانه کم غذا شده است حتی اشاره کردند که کودک چون غذا نمی خورد وزن کم کرده است.
درصدد برآمدم تا علت این مشکل را بفهمم بعد از مدتها توجه و جستجو در حرفهای خانواده و کودک متوجه شدم که برادر کوچک علی به تازگی به حرف افتاده است و حرفهای جالب و با مزه می زند و در خانواده مرتب مورد توجه و تایید است.علی چندین بار سعی می کند. که با تکرار حرفهای برادرش همین تایید و توجه را به خودش جلب کند، اما بزرگترها او را دعوا کردند که چرا مسخره بازی در می آورد. علی چندین بار به شیوه های مختلف سعی می کند با حرفها و کارهایش توجه خانواده را جلب کند، ولی هیچ نوع موفقیتی به دست نمی آورد. تا اینکه از طریق بی غذایی و بد غذایی به نوعی توجه خانواده را به خود جلب می کند.