گاهی در زندگی اتفاقاتی می افتد که ما را در تنگنا قرار می دهد.
لحظاتی پراز غم ، دلواپسی ، یاس و ناامیدی.
لحظاتی که برای همه ما پیش می آید و تنها مخصوص عده ای خاص نیست اما تفاوت ما از جایی آغاز می شود که عده ای می توانند از این رنج و غم بیرون بیایند و دوباره سرپای خود بایستند و عده ای دیگر که شاید خود ما هم جزو آن ها باشیم نمی توانند.
اما چـرا...؟!!
ویکتور امیل فرانکل ، یکی از نظریه پردازان علم روان شناسی و پایه گذار مکتب معنادرمانی است . شیوه ای که به شما کمک می کند تا معنای درد و رنج هایتان را بیابید و شرایط سخت تان را به آرامش و راحتی تبدیل کنید.
امیل فرانکلین درباره این شیوه می گوید : «معناجویی زمانی پا به عرصه می گذارد که فرد در مقابل حوادث و مشکلات غیرقابل پیش بینی قرار می گیرد و مستاصل و گیج می ماند که چه کند و گاه چاره ای جز پذیرفتن مشکل خود نمی یابد.
این در حالی است که اگر پذیرفتن اتفاقات برایش خالی از هر گونه معنایی باشد ، فرد به راحتی تبدیل به آدمی منزوی ، افسرده و منفعل می شود اما اگر همین فرد قادر باشد در اوج مشکلات معنایی برای رنج ها و دردهایش پیدا کند آنگاه از این رنج و درد صدمه نمی بیند و پذیرش این حالت با افسردگی همراه نمی شود حتی آرامش درونی را با خود برای فرد می آورد.
دکتر فرانکل مدت زیادی در اردوگاه کار اجباری اسیر بود . پدر ، مادر ، برادر و همسرش یا در اردوگاه جان باختند یا به کوره های آدم سوزی سپرده شدند . همه ارزش هایش نادیده گرفته شده بود ؛ از گرسنگی ، سرما و بی رحمی رنج می برد و هر لحظه در انتظار مرگ بود ، اما زنده ماند و معنادرمانی ای که او به جهانیان معرفی کرد.
امروزه یکی از پرکاربردترین روش ها در درمان بیماران است و کلینیک های «لوگوتراپی» که امروزه در بسیاری از سرزمین ها با الگوبرداری از پلی کلینیک شناخته شده عصب شناسی او در وین آغاز به کار کرده اند ، شهرت جهانی دارند !
اما او به راستی چگونه زنده ماند؟
پیام چنین روانکاوی که خودش با چنان شرایط خوفناکی رو به رو بوده چیست؟
فرانکل ریشه پریشانی و اختلال را ، ناتوانی بیمار در پیدا کردن معنا و مسوولیتی در زندگی خود می داند و برخلاف فروید که بر «ناکامی» در زندگی جنسی تاکید دارد ، فرانکل بر «ناکام» در «معناخواهی» تاکید می کند.
البته یکی از ویژگی های دیدگاه فرانکل این است که هرگز فروید را رد نمی کند ، بلکه روش خود را بر آنچه او انجام داده ، بنا می کند.
در لوگوتراپی یا معنادرمانـی ، سعی بر این است که فرد بتواند معنایی برای رنج بیهوده خود بیابد. هسته مرکزی این است :
« اگر زندگی کردن رنج بردن است ، برای زنده ماندن باید ناگزیر معنایی در رنج بردن یافت . »
اما هیچ کس نمی تواند این معنا را برای دیگری بیابد . هر کس باید معنای زندگی را خودش پیدا کند و مسئولیت آن را بپذیرد .
اگر کسی موفق به این کار شود ، با وجود همه تحقیرها و رنج ها به زندگی ادامه می دهد . در اردوگاه کار اجباری ای که فرانکل در آن اسیر بود ، هر حادثه ای موجب می شد زندانی کنترل خود را از دست بدهد . همه هدف های عادی زندگی از فرد گرفته می شد.
فرانکل به عنوان یک «روان درمانگر» می خواست بفهمد چگونه می توان در بیمار این حس را برانگیخت که به خاطر موردی ، مسوول زندگی است ، هر چند در بدترین شرایط قرار گرفته باشد !
فرانکل دریافته بود کسی که دیگر معنایی در زندگی اش نمی یافت و هدف و مقصودی نداشت ، دیگر قادر به ادامه زندگی نبود . در چنین مرحله ای آنچه که فرد واقعا به آن نیاز داشت ، تغییر ریشه ای در نگرش و طرز تفکر به زندگی بود.
مشکل اینجا بود که معنای زندگی نزد افراد مختلف و حتی لحظه به لحظه ، به شکل متفاوتی بروز می کند و به همین دلیل تعریف معنای زندگی و تجویز یک فرمول ، برای همه ممکن نیست و هیچ فرد یا هیچ سرنوشتی را نمی توان با فرد یا سرنوشت دیگری مقایسه کرد . هیچ موقعیتی تکرار نمی شود و به هر موقعیتی باید پاسخ متفاوتی داده شود.
واقعیت این بود که در آن اردوگاه افراد واقعا رنج می کشیدند ، مثل خیلی از افرادی که در زندگی رنج و دردی حقیقی را تجربه می کنند ، پس در چنین شرایطی ، کاهش دادن یا سبک کردن رنج ها از راه نادیده گرفتن آن ها ، با تصورات واهی و خوش بینی ساختگی ، بی فایده است. اینجا بود که معنادرمانی ، به عنوان تنها روش موثر وارد عمل می شد . فرانکل به طور مثال دو مورد را در خاطراتش ذکر می کند که امکان داشت به خودکشی بینجامند . هر دو زندانی از قصد خودکشی صحبت کرده بودند و هر دو علت خودکشی را همان جمله معمول که «دیگر انتظاری از زندگی ندارند» می گفتند.
در هر دو مورد باید به آن ها تفهیم می شد که هنوز هم زندگی از آن ها انتظار داشت و چیزی در آینده در انتظارشان بود . فرانکل پی برده بود که یکی از این دو زندانی فرزندی داشت که در انتظار او بود ، فرزندی که او به حد پرستش دوستش داشت . فرد دوم مرد دانشمندی بود که چند کتاب نوشته بود و باید آن ها را به پایان می برد . هیچ کس دیگری نمی توانست جای این دانشمند را پر کند ، همان طور که هیچ کس نمی توانست جای آن پدر را برای فرزند پر کند.
پیدا کردن این معنای یکتا و یگانه که هر فرد را از دیگری ممتاز می کند ، نقطه عطف لوگوتراپی است ، همان موردی که به هستی او معنا می بخشد . مردی که به مسوولیت خود در برابر یک انسان که مشتاقانه در انتظار اوست یا در برابر یک کار ناتمام ، آگاه است ، هرگز نخواهد توانست دست به خودکشی بزند . درواقع ، کسی که «چرای» هستی اش را می داند ، توان آن را خواهد داشت که با هر «چگونه ای» کنار بیاید.
اگر پذیرفتن اتفاقات برای افراد خالی از هرگونه معنایی باشد ، به راحتی به آدم هایی منزوی ، افسرده و منفعل تبدیل می شوند اما اگر همین افراد قادر باشند در اوج مشکلات ، معنایی برای رنج ها و دردهایشان پیدا کنند ، آن گاه از این رنج و درد صدمه نمی بینند و پذیرش این حالت با افسردگی همراه نمی شود.
همه ما در زندگی گرفتار شرایطی می شویم که خود به وجود آورنده آن نبوده ایم ؛ بیماری ، مرگ یک عزیز یا... درست است که در به وجود آمدن آن ها آزاد نبوده ایم ، اما قادریم در مقابل این مصایب ، خودمان تصمیم بگیریم که تسلیم شویم یا در مقابل آن بایستیم . در واقع ، انسان باید در هر لحظه از زندگی اش بداند که زیر سلطه شرایط قرار ندارد ، بلکه این شرایط است که مطیع عزم او است.
انسان با خلق معنا ثابت می کند که ارزش و توانایی تحمل رنج هایش را دارد و با این کار شایستگی پیدا می کند که در مقابل سرنوشت زانو نزد و آن را به سمت و سوی درستی هدایت کند.
طراحی وب سایت پزشکی از جمله خدمات تخصصی گروه نرم افزاری پزشک آنلاین است. این مجموعه با کسب مهارت و تجربه سالها فعالیت در جهت سئوی سایت پزشکان، توانسته است موفق ترین پروژه ها را ارائه نماید. لطفا جهت هماهنگی و کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09128883465 تماس حاصل فرمایید.