در روانشناسی مثبت خصوصیات مثبت و عملکرد صحیح انسان ها را مورد مطالعه قرار می دهیم و بر روی مواردی تمرکز می کنیم که کمک می کنند زندگی ارزش زیستن داشته باشد. علم روانشناسی برای سالیان متمادی بر روی آسیب شناسی بیماری ها و دردهای ناشی از آن ها تمرکز داشته و هدفش درمان این بیماری ها بوده، بی آن که به جنبه های مثبت روان انسان توجه چندانی نشان دهد. کوچینگ درست در نقطه مقابل این سبک سنتی و مرسوم روانشناسی قرار دارد و معتقد است انسان ها (مراجعین) پتانسیل های لازم برای رسیدن به راهکار و مقابله با چالش ها را درون خود دارند. دیدگاه جالب توجهی است اما پژوهش ها، تئوری ها و منابع غنی و کافی برای تأیید این فرضیه وجود ندارد.
آنجه در این مطلب می خوانید :
روانشناسی مثبت گرا
قدمت روانشناسی مثبت اندیشی
روانشناسی مثبت گرا به دنبال چیست؟
نقد روانشناسی انسان گرا
تفاوت روانشناسی انسان گرا و روانشناسی مثبت گرا در چیست؟
هر چه بیشتر با گستره تئوری ها و پژوهش های صورت گرفته در روانشناسی مثبت آشنا شوید، بیشتر به همبستگی و پیوند محکم میان تکنیک ها و ابزارهای روانشناسی مثبت پی می برید. روانشناسی مثبت در بسیاری زمینه ها پایه و اساس لازم را برای فعالیت هایش فراهم می کند. تنها یک دهه از عمر علم روانشناسی مثبت می گذرد. اما نمی توان مطالعات صورت گرفته در روانشناسی مثبت را تازه و جدید دانست، چرا که این علم در فلسفه باستانی و جنبش های مدرن انسانی ریشه دارد.
مثبت اندیشی، ایده و روشی است که نزدیک به یک قرن قدمت دارد. یکی از کتابهای قدیمی حوزه مثبت اندیشی، کتاب معروف ناپلئون هیل با نام بیندیشید و ثروتمند شوید است و از آخرین کتابهای موفق و مطرح هم، می توان به کتاب راز (و مشتقات آن) اشاره کرد. این در حالی است که بحث روانشناسی مثبت گرا به صورت جدی از اواسط دهه ی نود میلادی آغاز شده و کلاسیک ترین مقاله ی آن که تقریباً همیشه و همه جا به آن ارجاع داده می شود، سرمقاله ی یک ژورنال روانشناسی است که توسط سلیگمن و چیک سنت میهایی در سال ۲۰۰۰ نوشته شده است.
بنابراین روانشناسی مثبت گرا بسیار جوان تر از بحث مثبت اندیشی و مثبت نگری است. اما تنها تفاوت این دو حوزه، در عمر و قدمت آن ها نیست. روانشناسی مثبت گرا، بر استفاده از روش علمی تأکید دارد. بنابراین، این شاخه از دانش روانشناسی (مانند هر حوزه ی علمی دیگری) نمی تواند به داستان، حکایت یا خاطرات تکیه کند.
زمانی که نشریه ی American Psychologist در سال ۲۰۰۰ میلادی، ویژه نامه روانشناسی مثبت خود را منتشر کرد، سلیگمن و چیک سنت میهایی نوشتن سرمقاله و نیز دعوت از نویسندگان برای نگارش مقاله های آن شماره را بر عهده گرفتند. سرمقاله آن شماره نشریه را می توان مانیفست روانشناسی مثبت گرا دانست و تقریباً در تمام مقاله ها و کتابهایی که به روانشناسی مثبت گرا می پردازند، به آن سرمقاله اشاره شده و ارجاع داده می شود.
فراموش نکنیم که در آن مقطع، هم سلیگمن و هم چیک سنت میهایی، سابقه و اعتبار ارزشمندی در روانشناسی داشتند. همان زمان در کلاس های درس دانشگاه ها، کتابهایی تدریس می شد که در برخی بخش های آن ها، مطالعات چند دهه قبل این دو نفر مطرح شده بود. سلیگمن هم حدود دو سال قبل، مدتی بر صندلی ریاست انجمن روانشناسی آمریکا تکیه زده بود و جایگاهش، فراتر از یک محقق معمولی دانشگاهی بود. ضمن این که او در شرایطی به نگاه آسیب شناسانه ی روانشناسی انتقاد می کرد که یکی از معتبرترین کتابهای دانشگاهی در زمینه ی Abnormal Psychology توسط خود او نوشته شده بود و همان زمان در بسیاری از دانشگاه های جهان تدریس می شد.
روانشناسان انسان گرا، معمولاً نگرش مثبتی به روانشناسی مثبت گرا داشته اند. چون خودشان هم، بیشتر به جنبه های رشد و پرورش و شکوفایی توجه کرده اند. اما در این مقاله، چیک سنت میهایی مسئولیت نقدِ محترمانه ی آن گروه از روانشناسان (کسانی مانند آبراهام مزلو و کارل راجرز) را بر عهده گرفته و تأکید کرده که مسیر روانشناسی مثبت گرا با روانشناسی انسان گرا تفاوت هایی دارد. او توضیح می دهد که متأسفانه، روانشناسی انسان گرا، شواهد تجربی کافی برای ادعاهای خود گردآوری نکرد و بیشتر، بستری شد تا جنبش های خودیاری و کتابهای آن به ویترین کتابفروشی ها راه پیدا کنند. هم چنین در مکتب انسان گرا، توجه به جمع و رشد فردی، در مقابل خودمحوری رنگ باخت و کمتر مورد توجه قرار گرفت.
چیک سنت میهایی محتاطانه و محترمانه، انتقاد خود را چنین مطرح می کند: آینده مشخص خواهد کرد که این مسئله، ناشی از [شخصیت و نگرش فردی] کسانی مثل مزلو و راجرز و تعریف و تبیین اولیه ی دیدگاه هایشان بوده، یا طرفداران هیجان زده ی افراط گرا، چنین شرایطی را ایجاد کرده اند. اما به هر حال، بخش روانشناسی هر کتابفروشی بزرگی در جهان، حداقل ده طبقه کتاب های شفا و بو درمانی و جستجوی کودک درون دارند که [به اتکای حرف های روانشناسان انسان گرا] توانسته اند در ظاهر، استاندارد یک کتاب علمی را به نمایش بگذارند.
مجموع حرف های چیک سنت میهایی و سلیگمن، نشان می دهد که موضوع و دغدغه ی هر دو حوزه یکی است: هر دو دسته، به جای جستجوی بیمار و درمان آن ها، می کوشند روانشناسی را برای رشد انسان های معمولی و سالم به کار بگیرند.
هر دو دسته هم معتقدند که تا وقتی «مراجعه به روانشناس» تلویحاً معنای «بیمار بودن» را در خود دارد، نشان می دهد که روانشناسان، نتوانسته اند نقش شایسته ی خود را در زندگی انسان های متعارف و نرمال جامعه کسب کند. اما تفاوت دو حوزه در روش (Method) آن هاست. روانشناسی مثبت گرا، اصرار دارد که از روش علمی برای بررسی های خود استفاده کند و جنبه ی نصیحت و موعظه نداشته باشد. اما روانشناسان انسان گرا، اگر احساس کنند حرفی درست است، حتی بدون این که بر مبنای روش علمی استوار باشد، به مطرح کردن و تشویق و ترویج آن می پردازند.
طراحی وب سایت پزشکی از جمله خدمات تخصصی گروه نرم افزاری پزشک آنلاین است. این مجموعه با کسب مهارت و تجربه سالها فعالیت در جهت سئوی سایت پزشکان، توانسته است موفق ترین پروژه ها را ارائه نماید. لطفا جهت هماهنگی و کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09128883465 تماس حاصل فرمایید.