مواد روان گردان در شخص حالات بیماریهای روانی راپدید می آورند
اگر چه وابستگی به مواد روانگردان گاهی درنتیجه ضعفهای جسمی و بیماریهای روانی است لکن مواد فوق نیزخواصی در خود دارند که حالت جنون را درشخص بوجود می آورند و نظیر آن در مبتلایان به شیزوفرنی قابل مشاهده است . توهمات ، تصورات غیرواقعی و سایر حلات در هردو گروه مشابه هم بوده و دراثر استعمال مداوم ، بی علاقگی شدید نسبت به محیط و پیشرفتهای اجتماعی ایجاد می شود مانند: حالت درخود فرورفتگی (اوتیسم) وبی توجهی به محیط(شیزوفرنیها) . اشخاصی که حشیش استعمال می کنند ، درآنان همان حالاتی بوجود می آید که در حالات کاتوتونیکی و بهت بیماران کاتوتونی وجود دارد.در مسمومیت به الکل حالات مانیک و استعمال کوکائین به نسبت زیاد حالت صرع ایجاد می کند. درتحقیقات دیگری که انجام گرفته است ، در معتادان اختلالات منش مانند پسیکوپاتیک(psychopothic) و سوسیوپاتیک(sociopathic) مشاهده شده است. در طبقه بندی ناهنجاریهای روانی که درسال 1968 توسط روان پزشکان امریکایی انجام گرفت ، اصولاً اعتیادات به عنوان یکی از حالات اختلالات منش شناخته شده است .
فروید خصوصیاتی را که در معتادین وجود دارد (از قبیل احساس نیاز شدید برای تهیه دارو) رجعتی به مراحل اولیه زندگی در روش برطرف ساختن اضطرابهای درونی دانسته است که معتادین به یکی از تکیه گاهها(که اغلب یکی از والدین بوده اند) پناه می برند. در تحقیقاتی که در این زمینه بعمل آمده است ، در معتادین واکنشهای نورتیک(nevortic) مانند اضطراب ، افسردگی ، انزوا و حالات پسیکونورتیک(psychonorothic) مانند نوسانات افسردگی و حساسیتهای عاطفی قابل مشاهده بوده است .
مواد روانگردان بیماریزا هستند
علاوه بر موارد فوق ، مصرف متمادی مواد روانگردان در معتادین عوارض واختلالاتی را بوجود می آورد که خاص چنین موادی می باشند. استفاده متمادی از الکل معتاد را به اختلالات روانی ، خواب در بیداری ، هذیان گویی ، توصیف وقایعی که امکان به وقوع پیوستن آن وجود ندارد و توهماتی مبتلا می سازد که مشابه عوارضی است که در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی قابل مشاهده است .
جنون الکلی نیز در اثر اختلالاتی است که به مرور در مراکز عصبی این معتاین ایجاد می گردد. (جنون الکلی در جدول بندی روان پزشکان جزء جنون عضوی پسیکوزها محسوب می شود). در طی آن ، بیماران به یک حالت هذیان گویی شدید که به اختلالاتی در بینایی و شنوایی همراه است دچار می شوند . در این بیماران همچنین حافظه به فراموشی دچار شده ، قدرت یادگیری کارهای جدید در آن کاهش می یابد .تاکنون ارگانهای مختلف در نقاط مختلف جهان بیش از هر بیماری برای از بین بردن اعتیادات کوشش کرده اند و به موازات این مجاهدت ها اعتیاد نیز در جوامع مختلف رسوخ بیشتری یافته است . بعضی از علل عدم موفقیت آن ها بدین شرح می باشد:
الف) نارساییهای موجود در امرمبارزه با اعتیاد :
اعتیاد امروزه بصورت یک مسأله اجتماعی درآمده است که برای از بین بردن آن جامعه نیز باید به یاری تمام نیروی خود بسیج گردد و دولتها نیز به پشتیبانی آنها این مبارزات مقدس را در رأس اقدامات ضروری خود قرار دهند .
ب) فعالیت های گروههای سودجو :
ارگانهایی که در جلوگیری از نشر مواد مخدر فعالیت دارند اغلب با عواملی روبرو هستند که بطور پنهانی به گسترش اعتیاد دامن می زنند ، ولی دسترسی به آنها که بصورت نامرئی نشر مواد مخدر را تقویت می کنند به سهولت ممکن نیست. عوامل فوق گروهی را تشکیل می دهند که توسعه اعتیاد برای آنها از اهمیت اقتصادی فراوانی برخوردار است .
ج) عدم تمایل معتاد به بهبودی :
اعتیاد در مقایسه با سایر بیماریها دارای مشکلات مخصوص به خود می باشد . دربیماریهای مختلف بیماران برای به دست آوردن سلامت مجدد خود کوشش نموده به پزشک مراجعه می کنند ، ولی معتادین کمتر میل ورغبتی در این امر از خود نشان می دهند.
د) تغییرات بیو لوژیکی در معتادین :
بعضی از محققین در این زمینه عقاید خاصی را ابزار می دارند.به نظر آن ها یکی از علل عدم موفقیت در امر بهبودی معتادین مربوط به تغییرات بیو لوژیکی است که در مراکز مغز به وجود می آید . بدین شرح که استعمال مواد اعتیاد آور توسط معتادین که به کمک داروها با روش ترضیه مصنوعی به تسکین آلام ورفع احتیاجات و غرایز و کسب لذت می پردازندو موجب تشدید یکی از مراکز مغز گردیده ودر نتیجه لذت و خوشی در شخص تولید می کند و به مرور این مرکز لذت در مغز بر اثر تحریکات مداوم توسعه بیشتری پیدا می کند که در نتیجه انگیزه احتیاج به تحرک مرکز فوق در شخص بوجود آمده ، در وی یک نوع غریزه مصنوعی تشکیل می گردد. قدرت غریزه جدید کمتر از سایر غرایز اولیه بشر مانند رفع گرسنگی ، خواب و امیال جنسی نیست و در مقایسه با تنشهای حاصله از محرومیت از نیاز های اولیه و بازگیری مواد مخدر اهمیت و شدت آن آشکار می گردد.