درمان غيردارويي بيماري صرع
استفاده از روش هاي غيردارويي در كنار دارو درماني در درمان بيماري صرع نقش عمده اي در كنترل حملات صرعي دارد. قبل از تعيين شيوه درمان غيردارويي، بررسي و ارزيابي كلي بيمار اعم از ويژگي هاي شخصي و شخصيتي وي مانند سن بيمار، وضعيت تحصيلي و رفتار وي، نوع ارتباط بيمار با خانواده و بالعكس، ميزان بهره هوشي و ساير موارد از اهميت بسزايي برخوردار است.
بنابراين قبل از درمان، ارزيابي شرايط و خصوصيات بيمار در تعيين شيوه درمان غيردارويي بسيار حائز اهميت است. به طور كلي تحقيقات نشان مي دهد سه شيوه درمان غيردارويي در كنترل حملات صرعي بسيار مؤثر است كه عبارتند از: رفتار درماني، خانواده درماني و گروه درماني. پيش از پرداختن به چگونگي كاربرد اين روش ها جهت كنترل و درمان حمله هاي صرعي، لازم است به نكاتي جهت كنترل نيازهاي فيزيولوژيك بيمار اشاره گردد: نكته اول رعايت پرهيز غذايي در اين بيماران است. متأسفانه تا به حال توجه چنداني به نوع مواد غذايي و يا مقدار مورد مصرف توسط بيماران صورت نگرفته است. اصولاً حذف كردن صبحانه مي تواند مورد بسيار خطرناكي براي چنين بيماراني باشد زيرا مي تواند منجر به هيپوگلسيمي در ساعات صبح گردد.
از طرف ديگر، مقدار زيادي ئيدرات كربن در صبحانه اما بدون مقدار پروتئين لازم، مي تواند منجر به انعكاس حالت هاي شبيه هيپوگلسيمي شود. كاهش قند خون يك عامل تسهيل كننده در بروز حمله هاي صرعي است. به عبارت ديگر يك تغذيه متعادل، اهميت بسيار زيادي دارد. تغذيه براساس سه وعده غذا در روز در فواصل نسبتاً منظم، به طور قابل توجهي به عادت «خوردن بر حسب نياز» ترجيح داده شده است. نكته ديگري كه در سلامتي و كنترل بيماري اين بيماران اهميت دارد، «بيداري و خواب» آنان است.
اهميت ساعات كافي و منظم خواب را نمي توان كامل برآورد كرد. صرع تعميم يافته اوليه(نوع خوش خيم اختلال تشنجي) را نمي توان بدون تمركز روي مقدار خواب مورد نياز به طور مؤثر كنترل كرد. مقدار خواب مورد نياز از بيماري به بيماري ديگر حتي بين كودكان و نوجوانان و بزرگسالان نيز متفاوت است. در كل ۷ الي ۸ ساعت خواب شبانه كافي خواهد بود، مگر اين كه داروها نياز به خواب را افزايش دهند. اشتباه است كه فرض شود اهميت ساعات خواب فقط به صرع دي تعميم يافته اوليه محدود است. فقدان خواب يك شرايط تحريكي را در سيستم اعصاب مركزي ايجاد مي نمايد كه در واقع مي تواند در هر بيمار مبتلا به اختلال تشنجي، صرع زا باشد. به عبارتي مي بايستي اشاره گردد كه محروميت بيش از حد خواب صرع زا نيست، اما ممكن است يك عامل نيرومند در افزايش فعاليت تشنجي باشد. شيوه هاي رفتار درماني: در حمله هايي كه به وسيله مكانيسم هاي خاص برانگيزاننده ايجاد شده اند، تلاش شده است كه به وسيله روش هاي شرطي كردن، تعداد حمله ها را كاهش دهند. اين روش ها به شرح ذيل مي باشند.
الف) روش هاي بيوفيدبك: روش هاي بيوفيدبك متفاوتي براي درمان حمله هاي صرعي معرفي شده اند. بهترين روش شناخته شده، روشي است كه توسط «استرمن» و همكارانش به كار گرفته شده است. براساس اين روش، افزايش ريتم الكتروآنسفالوگرافي در ناحيه حسي، حركتي مي تواند فرد را نسبت به ابتلاء صرع مقاوم تر نمايد.
ب) روش هاي آرامش دهي: اغلب ادعا شده است كه استرس مي تواند منجر به افزايش ميزان تشنج گردد. اين يقيناً در بعضي از موارد درست است اما به همه اشكال حمله هاي صرعي مربوط نمي شود و به هرحال هيچ شكي وجود ندارد كه پديده ثانويه اي مانند اضطراب و ترس قريب الوقوع به وسيله اطمينان آفريني و در صورت لزوم به وسيله استفاده از آرامبخش هاي خفيف كم خواهد شد. با روش هاي رفتار درماني و استفاده از آموزش آرامش دهي، اضطراب هاي ثانويه مي تواند به طور مؤثري درمان شوند. اين روش ها توسط ولپي(۱۹۶۹) و استانديج(۱۹۷۲) مطرح شده اند.
۲) خانواده درماني : اصولاً طرز فكر والدين نسبت به بيماري فرزندشان نقش بسيار مهمي در ارزيابي كودك از خود و احساس خود ارزشمندي و يا احساس حقارت و عدم اعتماد به نفس در او مي گذارد. از طرف ديگر طرز فكر منفي والدين يا انتظارات بيش از حد از كودك و مقايسه او با ديگران مي تواند مشكلاتي را در امر تحصيلات و رفتار وي ايجاد كند.بنابر اين نقش خانه و مدرسه در آينده بيمار و سازگاري او با محيط و اطرافيانش بسيار مهم و حائز اهميت است. چنان چه خانواده سعي در كتمان بيماري فرزندشان داشته باشند، ممكن است بعدها مشكلاتي را براي او به وجود آورند. متاسفانه عده اي از والدين از اين كه فرزند مصروع در خانواده دارند احساس شرم كرده و تصور مي كنند اين بيماري ننگي بر دامان خانواده است. وجود اين نوع احساس و طرز تفكر منفي در والدين به نوعي مي تواند حس سرزنش به خود و احساس گناه را در فرد مصروع ايجاد كند.
اين ديدگاه مي تواند اثرات نامطلوبي را در تربيت كودك يا نوجوان مصروع به جاي گذارد. به عنوان مثال ممكن است بعد از هر حمله صرعي كودك يا نوجوان بيش از اندازه مورد مهر و محبت واقع شود و نسبت به برادر و خواهرانش با او به نحوي ديگر رفتار گردد. اما بعد از مدتي والدين متوجه مي شوند اين نوع رفتارها منجر به وابستگي، از خود راضي بودن، لجاجت و خيره سري كودك گردد كه در اين صورت در صدد تنبيه كودك مصروع خود برمي آيند. طبيعي است كه اين گونه رفتارهاي متضاد در خانه مشكلاتي را در امر تربيت فرد مصروع ايجاد مي كند كه در نهايت استمرار اين گونه رفتارها مي تواند منجر به كاهش اعتماد به نفس، بد عادت كردن؛ لوس بار آمدن و راحت طلبي فرد مصروع گردد. لذا بايد به اين خانواده ها آموزش داد تا كودك و نوجوان مصروع خود را مانند ساير فرزندان شان مورد توجه قرار دهند و وي را آن طور كه هست بپذيرند و سعي نكنند از او كودكي بسازند كه در آرزوهايشان
۳) گروه درماني: فرد مصروع از اين كه خود را در مقايسه با ساير همسالان خويش، محدودتر مي بيند و از اين كه يك سري فعاليت ها منع شده، گاه احساس تنهايي و طرد شدگي مي كند. براي پيشگيري و درمان روش هاي مختلف جهت تخليه هيجاني مانند استفاده از نماها و نشانه ها براي بيان و وصف احساسات و عواطف و تجارب دروني بسيار مؤثر است. تحقيقات در مورد كودكان مصروع نشان دهنده اين است كه چنان چه آنان به فعاليت هايي كه مورد علاقه آنان است بپردازند، ميزان حملات كمتر از زماني است كه به اكراه به فعاليتي اشتغال دارند. شركت چنين كودكاني در بازي هاي گروهي و يا نقاشي كه نوعي ماهيت نمادين دارد، مي تواند عاملي جهت تخليه هيجاني در اين كودكان باشد.
ادامه دارد ...