Somatic symptom disorder
این ناراحتی که به هیپو کندریاز نیز شناخته میشودشامل اشتغال ذهنی با یک یا چند علامت جسمی که به شدت ناراحت کننده هستند و یا زندگی روزمره را به شدت مختل میسازند.این علایم به غلط توسط شخص تفسیر میشوند و ذهن او را به فکر بیماریهای شدید و خطرناک می اندازد.این ناراحتی ممکن است 15 درصد از جامعه را درگیر کند. معمولا سن گرفتار شدن بین 20 تا 30 سالگیست.زن ومرد به یک نسبت درگیر میشوند.
اختلال علایمجسمی و اختلال های مرتبط، علایم جسمی ناراحت کننده همراه با افکار، احساسات و رفتار غیر طبیعی در واکنش به علایم جسمی می باشد مبتلایان به این اختلال به طور معمول علایم جسمی شایع و متعددی مانند درد موضعی، احساس خستگی، یا .... را دارند که عموما بیان کننده بیماری جدی نبوده ولی برای فرد بسیار ناراحت کننده می باشد و در روند طبیعی زندگی روزمره آنان اثر می گذارد. رنج فرد چه از نظر پزشکی قابل توضیح باشد یا نباشد واقعی است. اختلال علایم جسمی معمولا همراه یک بیماری طبی واقعی می باشد به طور مثال ممکن است فردی بعد از یک سکته قلبی بدون عارضه به خاطر اختلال علایم جسمی به شدت ناتوان شود، حتی اگر خود سکنه قلبی منجر به ناتوانی او نشده باشد.
مبتلایان به این اختلال علایم جسمانی خود را تهدید کننده، پر خطر یا مشکل ساز دانسته و معمولا سلامتی خود را در بدترین شرایط می دانند. در اغلب موارد سطوح بالایی از مراقبت های پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد که به ندرت موجب تسکین دغدغه های بیمار میشود و در نتیجه فرد ممکن است به دنبال درمان توسط پزشکان متعدد برای همان علایم باشد، که نتیجه آن تشدید ظاهری علایم می باشد. افکار، احساسات و رفتارهای افراطی در رابطه با این علایم جسمی یا نگرانیهای مرتبط با سلامتی ، حداقل با یکی از موارد زیر مشخص میشوند:
1- افکار دایمی درباره میزان خطرناک بودن نشانه ها و تناسب نداشتن شدت نگرانی با شدت نشانه ها
2- اضطراب دایمی و شدید درباره سلامت خود یا شدت علایم
3- زمان و وقت زیادی که فرد صرف نگرانی خود درباره سلامت یا درباره این علایم میکنند.
هرچند ممکن است هیچ یک از این علایم به طور دایمی حضور نداشته باشد، نگرانی فرد از آنها دایم است و معمولا بیش از 6 ماه است.بعضی وقتها تنها نشانه برتر درد است وگاهی تعداد زیادی درد جسمانی همزمان وجود دارند. نشانه ها میتوانند انواع و اقسام نشانه های جسمانی را تقلید کنند مثل ناراحتی قلبی، گوارشی، سردرد، عضلانی و....دراین بیماران افزایش و تقویت احساس جسمانی و آستانه پایین برای تحمل ناراحتی فیزیکی مشاهده میشود. برای مثال، این افراد فشار معمول در شکم را به عنوان درک درد شکم حس میکنند. آنها ممکن است در احساسات بدنی تمرکز وتفسیر اشتباه داشته باشند و آنها را به دلیل شناخت معیوب نگران کند
مطرح کردن علائم جسمانی همچنین می تواند در یک مدل یادگیری اجتماعی درک شود، به طوریکه علائم و نشانه های این اختلال به عنوان یک ابزار برای ورود بیمار به نقش بیمار استفاده شده و فرد بدین وسیله از مشکلات به ظاهر غیر قابل عبور و تعهدات مزاحم معاف می شود و چالشهای ناخواسته را به تعویق می اندازد و از وظایف معمول فرار میکند. در حدود 80 درصد از بیماران مبتلا به این اختلال ممکن است همزمان افسردگی یا اضطراب داشته باشند.
بیماران مبتلا به اختلال علائم جسمانی ممکن است که خواسته های تهاجمی و خصمانه نسبت به دیگران رااز طریق سرکوب و جابجایی به شکایت های جسمی تبدیل کنند. خشم بیماران مبتلا به این اختلال سرچشمه در ناامیدی، طردشدن و زیان گذشته دارد.اما با کمک این علایم بیماران خشم خود را با دریافت کمک و نگرانی دیگران سرکوب می کنند و طرد آنها را بی اثر بیان می کنند.
این اختلال همچنین به عنوان دفاع در برابر احساس گناه، حس بدی ذاتی، بیان عزت نفس پایین، و نشانه ای از نگرانی بیش از حد مشاهده می گردد.در نتیجه درد و ناراحتی جسمانی کفاره گناهان(واقعی یا خیالی) تلقی شده و بدینوسیله فرد خودرا نجات می دهد.. بیماران مبتلا به اختلال علائم جسمانی باور دارند که یک بیماری جدی دارند که هنوز تشخیص داده نشده و نمی تواندمتقاعد به خلاف آن بشوند.اعتقادانها با وجود نتایج آزمایشگاهی منفی باقی می ماند.
سیر و پیش آگهی
این اختلال معمولا دوره ای است. ممکن است یک ارتباط آشکار میان تشدید علایم جسمانی و مشکلات روانی اجتماعی وجود داشته باشد. حدود یک سوم تا یک نیمی از بیماران مبتلا به اختلال علائم جسمانی در نهایت کاملا بهبود می یابند. بالابودن وضعیت اجتماعی و اقتصادی ، اضطراب یا افسردگی پاسخ دهنده به درمان ، شروع ناگهانی علائم، عدم وجود یک اختلال شخصیتی، و عدم وجود یک وضعیت غیر روانپزشکی نشان دهنده یک پیش آگهی خوب است. بیشتر کودکان مبتلا به این اختلال در اواخر نوجوانی یا اوایل بلوغ بهبود می یابند.
درمان
بیماران مبتلا به اختلال علائم جسمانی معمولا در برابر درمان های روانی مقاومت میکنند. روان درمانی، مانند روان درمانی فردی بینش گرا، رفتار درمانی، شناخت درمانی، و هیپنوتیزم، ممکن است مفید باشد.معاینات فیزیکی طور منظم و مکرر ئبرنامه ریزی شده به اطمینان بیماران به اینکه پزشکان آنها را رها نمی کند کمک میکند . پزشک باید از درمان یافته های معاینه فیزیکی مبهم یا اتفاقی خودداری کنند.