هیچ نوع فعالیت جنسی بیش از خودارضایی مورد بحث قرار نگرفته، صریح تر و آشکارتر محکوم نشده و جهانگیرتر انجام نگرفته است.
تحقیقات آلفرد کنیزی در مورد شیوع خودارضایی حاکی از آن است که تقریباً همه مردان و سه چهارم همه زنان زمانی در عمر خود به آن دست زده اند.
کودک در سن 15 تا 19 ماهگی همان طور که در عمل انگشتان و دهان خود کاوش می کند یاد می گیرد که در مورد دستگاه تناسلی خود نیز چنین کند.
احساس لذتی که از تماس این ناحیه به او دست می دهد به همراه میل عادی برای کاوش بدن سبب علاقه ای طبیعی به لذت خودارضایی در این دوره می شود که توصیه می شود چنین تجاربی با ترس گناه آلود مهار نشود چراکه بعدها در زندگی زناشویی این ترس مانع لذت بردن او از یک ارتباط جنسی سالم می شود.
با نزدیک شدن سن بلوغ و صعود ناگهانی هورمونهای جنسی کنجکاوی جنسی تشدید می شود.
نوجوانان از لحاظ جسمی توانایی نزدیکی و رسیدن به ارگاسم را دارا هستند ولی معمولا با مهارهای اجتماعی کنترل می شوند. تا این که در سنین بزرگسالی این مسئله به طور طبیعی جای خود را به رابطه جنسی و ازدواج می دهد.
تحریم های اخلاقی بر علیه خودارضایی موجب پدید آمدن افسانه هایی مثل پیدایش و ایجاد بیماری روانی یا کاهش توانایی جنسی در نتیجه این عمل شده است. هیچ شواهد اختصاصی به نفع این ادعاها وجود ندارد. باور به این افسانه ها خود موجب نگرانی و اضطراب می شود.
خودارضایی هنگامی غیرطبیعی محسوب می شود که تنها شکل فعالیت جنسی در بزرگسالی باشد یا چنان به افراط صورت گیرد که حاکی از وجود یک وسواس عملی یا کژکاری جنسی باشد یا وقتی مستمراً به رابطه جنسی با فردی دیگر ترجیح داده شود.
اما اعتیاد جنسی مقوله دیگری است که مطمئناً عوارض جسمی و روانی خاص خود را دارد. این مفهوم برای توصیف کسانی است که به صورت وسواسی در پی تجارب جنسی هستند و اگر نتوانند تکانه های جنسیشان را ارضا کنند رفتارشان مختل می شود. بارها سعی می کنند این رفتار را متوقف کنند ولی قادر به این کار نیستند.
هرچند ممکن است پس از چنین اعمالی شخص دچار پشیمانی و احساس گناه شود ولی چنین احساساتی برای جلوگیری از بروز بعدی این رفتار کافی نیستند. معمولاً در دوره های پر استرس یا هنگام عصبانیت و اضطراب شدید تر می شود. که هم می تواند به شکل خودارضایی و هم نزدیکی های مکرر باشد. و این موجب تخریب عملکرد شخص در زندگی زناشویی، اجتماعی و گاهی حرفه ای می شود.
باید در این افراد انگیزش کافی برای کنترل رفتار ایجاد کرد. جهت درمان معمولاً از روان درمانی استفاده می شود.