زیبا در طبیعت یک جنبه ذاتی دارد و در دل آن نهفته است. همیشه وجود دارد ولی همیشه نمی توان آن را دید شکلهای خود را عوض می کند گاهی نابود و دوباره متولد می شود و با انسان رابطه تنگاتنگی دارد. طبیعت نیز بخشی از وجود انسانی است وجودی که خیلی وقت است در انسان گم شده از بدو ورود انسان، این طبیعت بوده که قدرت خود را به انسان نشان داده و او را همچون فرزندی در خود پرورش داده است اما با بزرگ شدن انسان او خود را از طبیعت جدا کرد چون فکر می کرد که بالغ شده است در مورد قدرت طبیعت و جدایی آن از انسان در پژوهش گیل گمش نیز صحبت کرده ایم.
در دوره ای حقیقت مطلق را در طبیعت می دانستند ولی با آمدن ایده این حقیقت نیز از طبیعت جدا شد و به بحثی به نام متافیزیک تبدیل شد حال واقعا طبیعت چیست؟
انسانی که در طبیعت زندگی می کرده همیشه یک نوع ارتباط حسی با دنیای اطراف خود داشته است او طبیعت را درک می کرده و می فهمد و با آن به صحبت می پرداخته و طبیعت نیز نیازهای او را برآورده می ساخته است. انسان می توانسته وجود خود را در طبیعت ببیند و همچنین می دانسته که اگر از آن جدا شود نابود خواهد شد در واقع این دو یعنی انسان و طبیعت همیشه به هم محتاج بوده اند چون با نابودی یک طرف ، طرف دیگر نیز نابود می شده است اما باید قبول کرد که این احتیاج از طرف انسان بیشتر بوده.
انسان برای هر چیز در طبیعت روح قائل بوده و آنها را پرستش می کرده تا همیشه طبیعت را از خود رازی نگاه دارد او خلق را نیز از طبیعت آموخته است به عقیده من حس انسان در طبیعت است که به دنیا می آید بالغ می شود و رشد می کند احساس ، در طبیعت نمایان می شود. در بحث طبیعت زیاد مکث نمی کنم همانقدر که نشان دهم زیبایی در طبیعت وجود ندارد و تنها زیبا وجود دارد در این مقاله کفایت می کند طبق تعریف ما از زیبایی او نمی تواند در طبیعت باشد.
حال به بخش آخر این بحث می رسیم بخشی که نشان می دهد حقیقت وجودی وجود دارد یا نه بهتر است قبل از اشاره به موضوع بحث در مورد خود کلمه حقیقت وجودی صحبت کنیم کلمه ای که در لحظه به ذهنم رسیده و از آن استفاده کرده ام به عقیده من زیبایی در معنای وجودی خود تنها در ذهنی وجود دارد که می تواند با ماوراء ارتباط برقرار کند یعنی سوبژگتیو است پس اگر حقیقتی در مورد زیبایی وجود داشته باشد تنها در ذهن قدرتمند یا ذهنی که از کمبودها نشات می گیرد بلکه با ماوراء در ارتباط باشد.
در اینجا نیز باید پاره ای از افکار خود را در مورد دنیای متافیزیک بگویم در واقع من به هفت دنیا معتقدم که همه آنها در یک جا و در درون هم در حال زندگی هستند ما در حال حاضر در یکی از این دنیاها زندگی می کنیم و با مرگ وارد مرحله بعدی یا دنیای دیگر می شویم و هر گاه بتوانیم این هفت مرحله را درست بگذرانیم به درجه متعالی یا حقیقت مطلق می شویم. به عقیده من تنها ما در این مرحله یعنی پایان مرحله هفتم است که می توانیم به زیبایی برسیم البته اگر بتوانیم این مراحل را درست می کنیم چون در آخر این هفت مرحله یا حقیقت و زیبایی مطلق است یا نادانی و زشتی مطلق
چیزی که با داشتن آن می توانیم از تمام نیروهای حسی و انسانی خود استفاده کنیم مثلا کسانی که نیروهای خارق العاده ای دارند و یا می توانند از نیروهای خود بهتر استفاده کنند در درجه های بهتری از دیگران قرار دارند و به این نیز معتقد هستم که انسان با کمک از طبیعت راحت تر می توانسته به این حوادث دست پیدا کند ولی با شکل جدید زندگی خود یعنی مدرن و پست مدرن به درجه ای از تنزل رسیده یعنی نمی تواند خود را در این مراحل بالا بکشد برای همین نیز تا همیشه در این نادانی و عذاب خواهد ماند .
و دیگر منظور از خدا در اینجا یعنی خالق که هیچ نوع درکی از چیزهای روزمره ما ندارد او در خود حقیقت است و برای همین نمی تواند درکی از مسائل روزمره ما داشته باشد او از دید مطلق به همه چیز نگاه می کند در واقع او تنها خلق می کند ولی نظارتی به چیزهایی که خلق می کند ندارد مثلا او اصلا نمی تواند درکی از زشتی، دزدی ، قتل و ... داشته باشد چون او به کمال رسیده و از آنجا به مسائل می نگرد.
باید یک نکته ای را باز کنم که در کنفرانس به آن پی بردم و آن این است که اگر این گفته بالا درست باشد ما نیز نباید درکی از خالق داشته باشیم کما اینکه من فکر می کنم نداریم ما آن را حس می کنیم ولی درکی از آن نداریم حال به خود مطلب بپردازیم نمی توانیم در مورد چیزی صحبت کنیم مگر اینکه 1- ایدئولوژی خواصی نسبت به آن داشته باشیم 2- اینکه بتوانیم آن را شرح کنیم حال می پرسم آیا می توان حقیقت وجودی را تشریح کرد ؟
نه نمی توان آن را تشریح کرد چون در رسیدن به آن مایک روند ناآگاهانه را طی می کنیم و چون ناآگاهانه است پس نمی توان آن را تشریح کرد . زیبایی نیز این چنین است چیزی را می توانیم زیبا بدانیم که نسبت به آن به شناخت برسیم و اگر به شناخت برسیم و اگر به شناخت برسیم دیگر چیزی زیبا نیست پس ما باید زیبایی را تنها در ناخودآگاه جستجو کنیم نه در فرمول ، مفهوم و تعریف و یا حتی عقل و به خاطر همین ناآگاهانه بودن ما در شرایطی به حقیقت وجودی نزدیک می شویم که خود نیز در روندی ناآگاهانه قرار گرفته باشیم.
پس ذهن هر کس تعریف خود را برای خود دارد زیبایی مطلق نیز باید یا فهم شود یا اینکه برای هر کس شکلی خواص دارد یعنی اگر کسی دیگری را تکه تکه می کند چون می خواهد به زیبایی مطلق برسد نباید بر او خرده گرفت ولی من می گویم که زیبایی مطلق باید و باید برای همه یکسان درک شود چون او دارای حقیقت مطلق است و ما با رسیدن به آن به والایی مطلق می رسیم.
در کنفرانس گفته شد که انسان هفت زندگی را طی می کند و گفته شد که او می تواند به حقیقت وجودی برسد و ذره ای از خدا شود ولی او درکی از این روند که ناآگاهانه است ندارد و حتی از خدا. اشکالی که در آنجا از این بحث گرفته شد این بود که ما نسبت به خدا هیچ درکی نخواهیم داشت ؟
حال من نظریه خود را تغییر می دهم.
حال اگر ما به این شکل به جهان نگاه کنیم آیا در این شرایط می توانیم بگوییم که درکی از خدا داریم ؟
اگر او ( خدا ) در حقیقت مطلق باشد و همه چیز را کامل خلق می کند پس اگر چیزی که خلق کند زشتی در آن باشد پس او نمی تواند در حقیقت مطلق قرار داشته باشد و اگر همه چیز را کامل خلق می کند پس زشتی باید به صورت آگاهانه از آن سو خلق شده باشد که این نیز با ذات خدا همخوانی نخواهد داشت.
در واقع به عقیده من خدا هیچ درکی از زشتیهایی که خلق می کند ندارد و اگر داشته باشد پس او در حقیقت مطلق قرار ندارد. زیبایی تنها یک حس است یک حس که از کمبودها و نداشته های ما نشات می گیرد و در ورای ذهن سیر می کند تا آنجا که ما را به دنیای دیگر سوق می دهد زیبایی می تواند در دل یک تاریکی باشد می تواند در تنهایی باشد اما مهم این است که جایی است که روح در بند در آنجا قرار دارد روحی که از طریق خیال خود را به اوج شکوه می برد و حس می کند چیزهایی را می بیند که زیبا هستند اما این تنهایی در زندگی ماست.
هیچ چیز زیبا نیست چون چیزی به نام زیبایی وجود ندارد تنها خیالی در اوج ناامیدی انسان شاید بر مبنای همین تعریف بتوان گفت که ما در خواب خود شکلی از دنیایی دیگر را می بینیم یا در مواقعی که روح ما بر جسم تسلط پیدا می کند و همین نقطه ایست که ما را به شک می اندازد که دنیای دیگر چیست آیا بهتر است یا نه ؟ زیبایی در جای دیگر هست یا نه ؟ ما در خواب با شکلی از زندگی مواجه می شویم که بسیار نیرومند است و زیبا ، دنیایی که شاید شبیه به جهانی باشد که اگر انسان به حقیقت مطلق برسد اینچنین شود.
جایی که خیالات ما سریع به واقعیت تبدیل می شوند خواسته ها برآورده می شوند و انسان نیرومند و اگر بتوانیم کنترل خواب را در دست داشته باشیم در واقع یک دنیای ماورایی را مال خود کرده و قدرت ذهن خود را درک خواهیم کرد. به نظر هگل زیبایی هنری زاده ی روح سوبژ گتیو است و به همین دلیل نیز از زیبایی طبیعی برتر است از نظر او زیبایی طبیعی زاده ی روح ابژکتیو است. سوبژگیتو بازتاب کاملتری از ایده است. این یکی از تعاریفی است که ایده را بالاتر و طبیعت را پایین می آورد و ما را به دنبال چیزی می کشد که دست نیافتنی است.
طراحی سایت شخصی بستری را برای شما فراهم می کند تا بتوانید با استفاده از آن کسب و کار، محصولات و خدماتی که ارائه می دهید را در دنیای وب معرفی نمایید. شما می تواند ساخت وب سایت خود را به ما بسپارید و در قبال آن به طور چشمگیری با افزایش رتبه سایت خود مواجه شوید. لطفا جهت هماهنگی و کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09128883465 تماس حاصل فرمایید.