در فرهنگ اصطلاحات فنی و نقادانه ی فلسفی لالانه زیبایی به دو معنا تعریف می شود :
1- هر آنچه به زیبایی مرتبط می شود و هر آنچه منشا زیبایی را تعریف می کند.
2- علمی که موضوعش داوری و ارائه حکم باشد درباره ی تفاوت میان زیبا و زشت.
در واقع در تعریف ما این چیزها همان زیبا هستند و اگر چه به زیبایی مرتبط هستند ولی بی شک خود زیبایی نیستند و بعد چه چیزهایی منشا زیبایی را تعریف می کنند اگر چیزی منشا زیبایی را تعریف می کند پس آن تعریفها کجا هستند چرا آن تعریفها مستقیما در جلوی واژه زیبایی نوشته نمی شوند و اصلا آیا منشا زیبایی تعریفی هم دارد ؟
ما در مورد این تعریف هیچ مشکلی نداریم البته در صورتی که این زیبا را زیبایی نبینیم بلکه به این زیبا با تعریف خود نگاه کنیم چون می توان از علمی استفاده کرد که میان زشت و زیبا داوری می کند ولی میان زیبایی و زشتی نمی شود چون در این صورت باید برای زیبایی و زشتی تعریفی آورد و آنها را با معیارها و مفهوم ها بخش بندی کرد که این امکان پذیر نخواهد بود ما می توانیم برای اثبات حرف خود از تعریف کانت استفاده کنیم کانت می گوید هیچ نوع علم زیبایی شناسانه ای وجود ندارد بل فقط نقادی زیبایی شناسانه وجود دارد نه علم زیبایی بل هنرهای زیبا.
اگر ما چیزی را زیبا یا زشت پنداریم همان تصور ما که محصول ادراک حسی است ناشی می شود که به سو بژگیتو مربوط است. هنگامی که چیزی را زیبا می نامیم ، حکمی می دهیم متفاوت از احکام منطقی ، مفهومی و عقلانی می گویم این گل به نظر من زیباست حکمی که داده ام ذوقی است اما زیباشناسانه نیست اگر کسی آن را زیبا نداند هیچکدام نمی توانیم ثابت کنیم چون داوری ذوق خارج از قلمرو حکومت منطق قرار دارد. این گل زیباست حال باید به چشم هر کسی که آن را می بیند گل زیبا باشد این هم داوری ذوقی است و هم داوری زیبایی شناسانه ولی چون زیبایی کیفیت عینی یا اثر گیتو چیزها نیست و درک آن ذهنی است ، باز من نمی توانم آن کسی را که می گوید این گل زیبا نیست را قانع کنم.
حال وقتی من می گویم این گل زرد است مفهوم زردی را به گل افزودم و حال حاضر هستم که در مورد اثبات زرد بودن گل صحبت کنم ولی وقتی زیبایی را با گل می آورم زیبایی یک مفهوم برای گل نیست پس نمی توان آن را ثابت کرد. برک می گوید سلیقه بر ادراک حسی ما مرتبط است و نمی توان به گونه ای معقول یعنی بر اساس داوری سلیقه را تغییر داد. خیال پردازی نتیجه حس است و با آن نمی شود ذوق و نتایج آن را دگرگون کرد. مهمترین نتیجه ادراک ذوقی ما لذت است ، که همچون خود ذوق وابسته به ادراک حسی است و مستقیم مربوط به نیروی فهم ما نیست یعنی ذوق و لذت نتیجه درک حسی از چیزهاست او زیبایی و تناسب یکی است را رد می کند و همین طور زیبایی زاده خرد را نیز رد می کند در واقع اگر بخواهیم درست تر نگاه کنیم باید بگوییم که تناسب زیباست ولی زیبایی نیست و نیز اینکه زیبا چون در مفهوم می گنجد زاده خرد است ولی زیبایی اینچنین نیست.
مثلا اگر ما گلی را می بینیم و بگوییم این گل چقدر زیباست چون رنگ و بوی خوبی دارد ما زیبا را دیده ایم ولی این گل زیبایی نیست چون اگر باشد کسی این گل را زیبا نمی بیند نمی تواند درکی از زیبایی داشته باشد. حال سوالی پیش می آید که آیا زیبایی وجود ندارد ؟ یا اینکه زیبایی وجود دارد ولی ما نمی توانیم آن را ببینیم ؟ پس اگر اینچنین باشد چرا ما نمی توانیم آن را ببینیم ؟
من این را می گویم اگر دو چیز درکی از هم نداشته باشند و نتوانند همدیگر را از تمام جهات درک کنند پس برای هم وجود ندارند حتی اگر باشند.
انتظار من این بود که بعد از کنفرانس در کلاس بفهمم که آیا زیبایی وجود دارد یا نه ولی جوابی نگرفتم ما می توانیم تنها بدنبال این باشیم که یک تعریف جامع در مورد زیبایی بدهیم در واقع بود و نبود زیبایی بسته به خود ماست که اگر ما بخواهیم هست و اگر نخواهیم نیست.نمی توانیم بگوییم که زیبایی این است و اگر چنین روندی داشته باشیم به آن خواهیم رسید ما نمی دانیم زیبایی چیست و حتی نمی دانیم چگونه باید به آن برسیم و تا موقعی که از آن انقدر بی اطلاع باشیم به عقیده من و برای من وجود نخواهد داشت چیزی وجود دارد که در زندگی ما تاثیر بگذارد و اگر نگذارد پس نیست.
در انسان گرایش به جمال و زیبایی، چه به معنی زیبایی دوستی و چه به معنی زیبایی آفرینی که هنر نامیده می شود، وجود دارد. انسان می خواهد لباسش زیبا باشد، اتاقش زیبا باشد، همچنین انسان از زیبایی های طبیعت لذت می برد، از طرفی دوست دارد زیبایی بیافریند، مثل مسئله هنر که خلق زیبایی است. مثلاً کسی که شعری را ابتکار کرده است مثل حافظ، در آن واحد دو کار کرده است، یکی اینکه چیزی را خلق کرده و آن حس خلاقیت خودش را ارضاء کرده است و دیگر آنکه یک چیز «زیبا» آفریده و آن، حس زیبایی را ارضاء کرده است.
آیا تا به حال توجه کرده اید که مثلا بعضی از کتاب ها و یا سخنرانان چقدر زیبا حرف می زنند؟ کسانی که به ادبیات عرب مسلطند، می دانند و در می یابند که اوج فصاحت و بلاغت در قرآن کریم و سپس در کتب به یادگار مانده از معصومین علیهم السلام مانند نهج البلاغه و صحیفه سجادیه آمده که هم حرف زیبا زده و هم زیبا حرف زده است. اصلا انسان جذب زیبایی می شود، چه آن چیز انسان باشد، کتاب باشد، حرف و سخن باشد، ساختمان و مجسمه باشد و ...
به اصطلاح منطقیان جنس و فصل زیبایی چیست؟ زیبایی داخل در کدام مقوله است؟ آیا داخل در مقوله کمیت است؟ آیا جزء کیفیات است یا داخل در مقوله دیگری است؟ همچنین صرف نظر از اجزاء تحلیلی و مفهومی آن، از نظر عینی زیبایی از چه ساخته می شود؟ آیا می توان فرمولی برای زیبایی به دست آورد، چنان که می گوییم فرمول آب H2O است؟ بالاخره زیبایی چیست؟
این سوالی است که تاکنون کسی به آن پاسخ نداده است، بلکه به عقیده بعضی این سوال جواب ندارد، زیرا در میان حقایق عالم، عالی ترین حقایق، حقایقی است که درباره آنها «چیستی» معنی ندارد. گفته اند زیبایی «مما یدرک و لا یوصف» است، یعنی درک می شود اما توصیف نمی شود. در دنیا چیزهایی هست که انسان وجودش را درک می کند اما نمی تواند آن را تعریف کند. افلاطون تعریفی از زیبایی کرده است، گفته است زیبایی هماهنگی میان اجزاء است با کل. مثلاً یک ساختمان آنگاه زیباست که درها و پنجره ها و اتاق ها و غیره با کل آن ساختمان هماهنگ و متناسب باشد.
طراحی سایت شخصی بستری را برای شما فراهم می کند تا بتوانید با استفاده از آن کسب و کار، محصولات و خدماتی که ارائه می دهید را در دنیای وب معرفی نمایید. شما می تواند ساخت وب سایت خود را به ما بسپارید و در قبال آن به طور چشمگیری با افزایش رتبه سایت خود مواجه شوید. لطفا جهت هماهنگی و کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09128883465 تماس حاصل فرمایید.