سيستم ضد درد در مردان قويتر از زنان عمل ميكند و مردان نسبت به درد سازگاري بيشتري از خود نشان ميدهند.
تفاوتهاي چشمگيري در حساسيت به درد (pain threshold or detection )، تحمل درد (pain tolerance) و پاسخ به درد (pain response) و به طور كلي احساس و ادراك درد (pain sensation and pain perception) در ميان زنان و مردان وجود دارد ولي هنوز تحقيقات در اين زمنيه كافي نيست.
جنسيت نقش بسيار مهمي در اين خصوص دارد، چرا كه زنها و مردها هم درد را متفاوت احساس ميكنند و هم در پاسخ به آن متفاوت عمل ميكنند.
در تمام موجودات و انسان، آسيبهاي اورگانيسم در تمام سطوح سلولي، بافتي و ... با ترشح موادي به نام واسطهها درد خود را آشكار ميكنند. كار اطلاع رساني و اعلام درد در بدن ،توسط ترشح هورمون از طريق سلولهاي آسيب ديده، گلبولهاي سفيد همچنين پلاكتها است.
واسطه هاي درد (برادي كينين، هيستامين و پروستاگلاندينها ) برگيرندههاي درد (nociceptores) كه عمدتاً انتهاي آزاد دندريتهاي نورونهاي حسي نخاعي هستند، وارد نخاع شده تا به سمت تالاموسها و قشر مخ بروند، آنگاه پيام در قشر مخ پردازش ميشود و احساس درد آشكار ميشود.
درد با همه ناخوشاينديهايش، پيامي است براي بقاء موجود زنده، به همين جهت در طول تكامل ، اين پيام توسط موجودات زنده حفظ شده است.
درد تنها حسي است كه نه در سطح گيرندهها و نه در سطح مغز سازش ندارد البته اين امر كه درد بايد براي بقاء وجود داشته باشد خود نيز فرآيندي بسيار ناخوشايندي است چراكه گاهي موجب شوك و حتي مرگ ميشود و اين امر درد را يك پديده ضد و نقيض معرفي ميكند.
سيستمهاي ضد درد اوپيوئيدي (endogenous analgesia system) دروني هستند كه تا حدودي زيادي به درد پاسخ ميدهند.
سيستم ضد درد اوپيوئيدي توسط stress و هيجان نيز به شدت تحت تأثير قرار ميگيرد و يك فرآيند ضد دردي ناشي از هيجان (Stress Induced Analgesia) يا SIA را ايجاد ميكند.بهزادي اظهار داشت: اينكه چرا زنان بيشتر از مردان درد ميكشند، ناشي از عواملي همچون عوامل فيزيولوژيكي، عوامل تاريخي،فرهنگي و اجتماعي همچنين عوامل نژادي و ژنتيكي است.
عوامل فيزيولوژيكي به خصوص چگونگي ترشح هورمونهاي جنسي در سيكل جنسي زنان (Menstrual cycle و سيكل جنسي پستانداران ماده estrous cycle ) تأثير زيادي بر آستانه تحريكپذيري، تحمل و ادراك درد در زنان دارد.
زنان در بسياري از موارد مجبورند تغييرات شديد هورموني را در طول يك دوره جنسي تحمل كنند و اين هورمونها كه اثرات مغزي فوقالعاده اي دارند، از طريق تغيير در فرآيندهاي نوروترانسميتري در شبكههاي مربوط به احساس و ادراك درد، ممكن است تغييراتي را ايجاد كند.
عوامل تاريخي ، فرهنگي و اجتماعي (sociopsychology) نيز ميتواند در تفاوتهاي درد در بين مردان وزنان تاثير گذار باشد،اينكه در چه نوع آب و هوا و در چه منطقه زيست محيطي زندگي ميكنيد، همچنين نوع رنگ پوست نيز از عومل ديگر تفاوت درد در افراد است.
نقش جنسيتي (gender role ) كه در طول تاريخ به عهده زنها بوده است سبب ايجاد بسياري از تفاوتهايي ناشي از درد در بين زنان و مردان شده است كه زنان به منظور حفظ بقا آن را پذيرفتهاند.
بهزادي با بيان اين كه ژنتيك نيز عامل ديگر تفاوت درد در بين زنان و مردان است، خاطرنشان كرد: عامل نشان دهنده ژنتيك در زنها xx و مردها xy است و اين موجب ميشود كه آللي (allele) به صورت جفت مشابه ، صفتي را بسازد، در حالي كه آلل ديگر به تنهايي، موجب بروز همان صفت بشود.
همين عدم تشابه در ژن مرد و زن، اساس ديگر براي بروز تفاوت در درك و پاسخ به درد در بين مردان و زنان و در نهايت ايجاد تفاوتهاي خاص است.بهزادي تصريح كرد: بسياري از دردها از جمله، دردهاي ميگرني ، دردهاي مزمن عضلاني ، سندرم روده تحريک پذير (Irritable Bowel Syndrome :IBS) و همچنين دردهاي مزمن پشت (back pain ) هميشه در زنها بيشتر ديده ميشود.
در حالي زنان كه بيشتر از مردان هم درد خود را آشكار ميسازند، به دليل شرايط فيزيولوژيكي در مقابله با درد رنج بيشتري را تحمل كرده و با بسياري از دردها سازگار شدهاند.
زنان درد خود را دقيقتر از مردان بيان ميكنند و در بيان درد در عضو آسيب ديده بهتر و ظريفتر از مردان عمل ميكنند به طوري كه منطقه درست درد را هم بهتر از مردان ميتوانند نشان دهند.
واكنش به درد در بين زنان و مردان در دوران قبل از بلوغ يكي است و تفاوت در ادراك و پاسخ به درد بعد از بلوغ باعث ايجاد تفاوت خواهد شد.