بسیاری از کودکان در خانواده هایی زندگی می کنند که در آنها طلاق روی داده است. تقریباً 30 درصد کودکان در ایالات متحده فقط با یکی از والدین ( معمولاً مادر ) زندگی می کنند. سن کودک در هنگام طلاق و جدایی والدین بر واکنش کودک نسبت به طلاق تاثیر می گذارد.
در تمام گروه های سنی اختلالات هیجانی و رفتاری فرزندان طلاق افزایش می یابد. بچه های 3 تا 6 ساله در واقع نمی فهمند چه اتفاقی افتاده است و آنهایی هم که می فهمند خود را به نوعی مسئول جدایی والدین می دانند. اگر طلاق زمانی روی دهد که سن کودک بین 7 تا 12 سالگی است عملکرد تحصیلی معمولاً افت می کند.
کودکان بزرگتر به خصوص نوجوانان موقعیت را درک کرده و فکر می کنند که می توانستند با مداخله به موقع مانع طلاق شوند اما با این حال احساس رنجش و خشم کرده از رفتار پدر و مادر خود انتقاد می کنند. برخی کودکان با این خیال دل خود را خوش می کنند که زمانی در آینده پدر و مادر باز هم به همدیگر خواهند پیوست. چنین کودکانی نسبت به شریک زندگی واقعی یا احتمالی پدر یا مادر خود با دیده عداوت می نگرند زیرا قبول این واقعیت آنها را وادار می سازد بپذیرند که امکان پیوند مجدد وجود ندارد.
بهبودی از آثار طلاق و تطابق با آن معمولاً 3 تا 5 سال طول می کشد ولی حدود یک سوم کودکان دچار ضربه های روحی دیرپا می شوند. در بین پسرها خشونت فیزیکی یکی از نشانه های این پریشانی است. نوجوانها سعی می کنند پس از طلاق والدین وقت خود را بیشتر در بیرون از خانه بگذرانند. اقدام به خودکشی نیز به عنوان نتیجه مستقیم طلاق مشاهده می شود یکی از عوامل پیش بینی کننده خودکشی در نواجوانان طلاق یا جدایی اخیر والدین است. انطباق خوب کودکان با طلاق زمانی ممکن می شود که پدر و مادر سعی می کنند علیرغم خشم کودک رابطه خود را با او حفظ کنند و برای تسهیل این انطباق والدین جدا شده باید رفتار هماهنگی با کودکان داشته و از ادامه کشمکش خودداری کنند.
همچنین بخوانید : عوامل موثر در ازدواج موفق
از پیامدهای منفی جدایی و طلاق والدین در زندگی فرزندان بروز مشکلات رفتاری در کودکان و شیوع مشکلات روانی جدی در نوجوانی و جوانی نظیر افسردگی یا اختلالات اضطرابی است.