1- وجود باورهاي غلط در خصوص اثرات عدل.
2- بدآموزيهاي موجود در جامعه، خانواده كه عدل و عادل مفهوم عيني ندارد.
3- موفق نمودار شدن و تشويق شدن غير عادل در جامعه يا خانواده.
4- بي تفاوتي در مقابل ظلم و بي عدالتي ديگران و عدم اقدام عادلانه و بموقع براي احقاق حق خود و يا ديگران.
5- قدرتمند و تحميلانه برخورد شدن با مظلوم و قويتر شدن ظالم.
6- عدم آگاهي نسبت به محاسن عادل زيستن و معايب ظالمانه رفتار كردن.
7- نداشتن الگوهاي عدل و عادل در جامعه و خانواده.
8- عدم آگاهي از نظريات خدا ، پيامبر وائمه اطهار و يا بزرگان علم روانشناسي و جامعه شناسي نسبت به عادل بودن.
9- عدم آگاهي يا ترس از خداوند نسبت به عقوبت ظلم در دنيا و آخرت.
10-عدم بررسي نتايج عادل زيستن براي خود و جامعه.
11-عدم بكارگيري تراز و معيارهاي سنجش قانوني ، شرعي و عرفي رفتارها و قضاوتها.
12-عدم آگاهي به حق و حقوق خود و ديگران و دفاع شجاعانه از آن.
13-نداشتن شجاعت و شهامت د ر احقاق حق خود و ديگران .
14- ناتواني در نگاه واقع بينانه و پافشاري در تحقق حرف وانتظار خود
15- برداشت هاي غلط از مفهوم واقعي آبرو ، قدرت و شخصيت واصرار بر موضع خود پسندانه.
16- برتري طلبي و سود جويي افراطي و تفاخر و حسادت نسبت به ديگران
17- فقدان قناعت و زياده طلب بودن بيش از نيازهاي اساسي خود.
18- جاه طلبي و خودخواهي رقابتي براي كسب امكانات رفاهي بيشتر.
19- بقاء خود را بر بقاء ديگران ترجيح دادن و رفاه خود را بر رفاه ديگران ارجح دانستن.
20- مطلق گرايي و داشتن توقع بيش از حد توان از خود يا ديگران .
21- عدم باور به اينكه هر شخصي در عادل شدن خود نقش دارد.
22- باور به اينكه هر كس عادل باشد عقب مانده تر مي شود.